محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز؛ در دوران رکود نمایش در ایران به سر میبریم؛ روزگاری که همه چیز تحت تأثیر پخش بی وقفه مسابقات جام جهانی و برنامههای مرتبط با آن قرار گرفته و هر سه مدیوم نمایشی، یعنی سینما، تلویزیون و شبکه نمایش خانگی وارد روزهای سرد و بی رونق خود شده اند.
در چنین ایامی، مردمی که به هر دلیل علاقهای به تماشای فوتبال و برنامههای ورزشی ندارند و در عوض به دنبال سپری کردن لحظاتی شاد و مفرح در کنار خانوادههای خود هستند تا وقت خود را به این شکل پر کنند. «آنتن» در واقع چنین اثری است که از وضعیت کنونی به بهترین نحو استفاده میکند.
یک سریال بی کیفیت و فاقد پیچیدگی با قصهای مضحک و سرهم بندی شده که از الگوهای کمدی زرد در عرصه نمایش ایران تبعیت میکند؛ بااین حال مردم تماشایش میکنند، صرفا به این دلیل ساده که در عمل گزینه دیگری برای انتخاب کردن ندارند. به طور ساده، به نظر میرسد که سازندگان «آنتن» بیشتر از اینکه به قواعد هنری و فنی تولید سریال مسلط باشند، هوش بالای خود در تحلیل وضعیت فرامتنی این مدیوم را به کار انداخته اند تا در زمان مناسب اثر مناسب را روانه پلتفرمها کنند.
واقعیت این است که عرصه نمایش در ایران اساسا کمدی فاخر یا لااقل کمدی غیر نازل را از یاد برده است و تعداد آثار آبرومندی که در این گونه نمایشی ساخته میشوند، هر روز کمتر از قبل میشود. تلویزیون که سالها به طنزهای نود شبی و آثار پرمخاطبش معروف بود، حالا مدت هاست که از ساختن یک سریال درام متوسط هم عاجز مانده است؛ چه برسد به اینکه کمدی فاخری بسازد تا برگ زرین آنتن لقب گیرد. وضعیت سینما، پس از افزایش قیمت نسنجیده بلیتها و وقایع اجتماعی اخیر، در هالهای از ابهام قرار گرفته است و سالنهای نمایش به حال احتضار افتاده اند.
طبیعتا در چنین روزگاری و با این ترکیب گیشه، اکران یک فیلم کمدی عامه پسند نمیتواند کاری کند که مردم دوباره به سینما رفتن روی بیاورند. در چندماه گذشته، اما شبکه خانگی مهمترین رسانه تولید اثر نمایشی در ایران بوده است؛ مدیومی که در روزگار بی رونقی سینما و تلویزیون، تقریبا به تعداد روزهای هفته سریال پخش میکرد و یک تنه بار تأمین اثر نمایشی را در جامعه به دوش میکشید.
شبکه خانگی، اما در هفتههای اخیر با پایان یافتن «آفتاب پرست» (به عنوان یکی از محبوبترین عناوینش) و پخش بی قاعده «شبکه مخفی زنان» دچار افت تماشاگر شد؛ اتفاقی که از این هفته با پایان پخش فصل اول «پوست شیر» که بی تردید مهمترین سریال دو ماه اخیر بوده است، سرعت بیشتری نیز خواهد گرفت. در چنین روزگاری، بیشترین سود را سریالهای کمدی «روزی روزگاری مریخ» و «آنتن» خواهند برد و به طور مشخص «آنتن»، برای دو یا سه هفته آینده، قسمتهای پایانی و اوج خود را در شرایطی منتشر خواهد کرد که کمتر رقیبی برایش در میدان مدیومها باقی مانده است.
پی رنگ قصه «آنتن» در فضایی با پوسته واقعی شکل میگیرد که لایه درونی آن حاکی از یک فانتزی غلیظ و منافی با واقعیت است. این فانتزی، اما نه حاصل تدبیر سازندگان، بلکه ناشی از خام دستی ایشان در نگارش قصه است که منجر به یک کمدی ناخواسته در متن «آنتن» شده است. قصه این سریال حول یک پیرزن میگردد که پس از فوت شوهرش تصمیم میگیرد آرزوی جوانی خود، یعنی تحصیل در رشته پزشکی را دنبال کند. این در حالی است که فرزندش خلیل (با بازی پژمان جمشیدی) سعی دارد به هر شکل ممکن و با کمک سایر اعضای خانواده، مادرش را از تحصیل باز دارد.
چفت وبست همین خط اصلی داستان به قدری سست است که مخاطب را به پوزخند زدن وا میدارد. عدهای فشار را بر شخصیت خلیل (صرفا به خاطر تحصیل مادرش) افزایش و شرط باقی ماندن او بر مسند ریاست اتحادیه را انصراف مادر از دانشگاه قرار داده اند. این پی رنگی است که نه به خاطر بامزه بودنش، بلکه از فرط خامی و سهل انگاری، هر شیء بی جانی را به خنده میاندازد.
به این موضوع، قصههای فرعی را هم اضافه کنید که یکی پس از دیگری، ذوق مخاطب را کور میکنند. ماجرای پخش مواد مخدر در دانشگاه آب بستن به قصه محسوب میشود و داستانهای ساختگی و عجیبی که هر بار پای گوهر احمدی را به امور دانشجویی باز میکنند نیز آن قدر دم دستی و ساده اندیشانه طراحی شده اند که بیننده را به این موضوع ترغیب میکنند که ببینند نویسندگان قرار است این بازی عجیب را تا کجا ادامه دهند. از ماجرای دست در کیف گوهر گرفته تا بالاکشیدن دانشجو با ملافه از دیوار خوابگاه و سخنرانی درباره پوشش در مراسم معارفه و اغلب موقعیتهای عجیب برای کش آمدن قصه طراحی میشوند و سعی دارند کاری کنند عدد قسمتهای «آنتن» دورقمی شود.
بیشتر بخوانید:
واکنش مهران رجبی به حواشی | همکارانم توهین و تهدید میشنوند که چرا موضعی ندارند
پرداخت شخصیت در «آنتن» به نحوی است که حتی به مرتبه تیپ سازی هم نمیرسد. غیر از شخصیت اصلی که تاحدی تکلیفش با خودش معلوم است، بقیه شخصیتها سردرگم و غیرقابل تحلیل به نظر میرسند؛ به طوری که انگیزه آنها از رفتارشان، حتی در همین سطح کمدی خام نیز قابل حدس نیست. دختران خوابگاه همگی شبیه هم هستند و اغلب با یک برچسب مشخص شناخته میشوند. نوه گوهر یک موجود ترسناک است که در عین ساده لوح بودن، حاضر است برای به دست آوردن یک خودرو دست به هر جنایتی بزند و مادربزرگش را به اصطلاح چیزخور کند. بقیه شخصیتهای این مجموعه نیز، از اعضای خانواده گرفته تا مسئولان دانشگاه، هرکدام تیپهایی تخت و مقوایی هستند که صرفا با یک خصلت شناخته میشوند و از نزدیک شدن به انسانهای واقعی باورپذیر دور میمانند.
ناگفته نماند که شخصیت مجید (با بازی عرفان ابراهیمی) تنها شخصیتها گرم و دل نشین این مجموعه است که حسابش از بقیه شخصیتها جداست. به این طراحی خام شخصیت و قصه رها شده، اجرای تلویزیونی و پلانهای دم دستی تصویربرداری شده را هم اضافه کنید تا ارزیابی دقیق تری از وضعیت کیفی «آنتن» به دست آورید. تقریبا همه عناصر وقت گیر و هزینه بر در این سریال حذف یا به شکلی حداقلی برگزار شده اند.
گریم، موسیقی، فیلم برداری و سایر مؤلفههای فنی و هنری این اثر، همگی در حد سریالهای معمولی تلویزیون هستند. بدتر از همه اینکه حتی ستاره مجموعه، یعنی پژمان جمشیدی نیز هیچ تلاشی برای متفاوت به نظررسیدن از خود نشان نمیدهد و صرفا نسخه دیگری از خودش در سریال «آفتاب پرست» ارائه میکند. طبیعتا وقتی کیفیت فنی و هنری یک مجموعه نمایشی برای خالقانش اهمیتی ندارد، نمیتوان از بازیگر انتظار داشت که برای چنین کاری دل بسوزاند.